- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
امشب جهان از خرمى مانند رضوان میشود نور خدا در طور جان امشب فروزان میشود از آسمان مكـرمت تابـنده گردد اختـرى روشنگر دنیا و دین ز آن روى تابان میشود امشب زمین و آسمان درعشرت و ساغرزنان چون ساقى كوثرعلى خشنود و خندان میشود از بوستان معـرفت سر مى زند زیبا گلى كاین عالم خاكى از آن همچون گلستان میشود نورى به عالم جلوه گر گردد به هنگام سحر روشن زمین وآسمان زآن نور رخشان میشود سرچشمۀ فیض خدا نور دو چشم مصطفى سر حلقۀ اهل ولا محبوب جانان میشود خورشید برج ارتضا آن یادگارى از رضا ابن الرضا امشب پدر از لطف یزدان میشود در زهد و دانش مصطفى در زور و بازو مرتضى حلمش چو حلم مجتبى در ملك امكان میشود بر فاطمه نور دو عین آزاده مانند حسین احیـاگـر احكـام دین پیدا و پنهان میشود عابد، بسانِ عابدین چون باقر علم الیقین در دانش و علم و خرد مشهور دوران میشود صادق بود در راستى هم جعفر و موساستى مدهوش در سیناى او موسى عمران میشود پور امام هـشتمین كز بعد او روى زمین هم رهبر و هم رهنما بر نوع انسان میشود فــرزند دلبـند تـقـى او را لقب آمد نـقـى هم زاهد و هم متقى هم ركن ایمان میشود هر كس ندارد در جهان مهر و تولایش به دل كى طاعت صد ساله اش مقبول یـزدان میشود آن بهترین خلق خدا آخر در این دار فنا مسمـوم زهر اشقیا در راه قـرآن میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
آن شب مـدینـه غـرق تجلاّی نـور بود آیـات نـور در هـمـه جا در ظهـور بود گـردون دوبـاره جلـوۀ وادی طـور بود هر سو فرشتـه ای به فلك در عبور بود آئینـه ای ز نـور خـدا داشت شهـر نـور گنجینه ای ز صدق و صفا داشت شهر نور كروبیان به شـوق قــدومش صلا زدند با هر نفس كه در ره صدق و صفا زدند دم از فروغ چهرۀ شمس الضحی زدند گــم كـرده گـان راه وفـا را صـدا زدند گـفـتند گر نشاط سـماوات بی حـد است فـصـل ظهــور هـادی آل محـمّـد است خـیـز و بـبـین سُــلالـۀ خـیــرالأنـام را آئـیــنـــه ای زلال، ز حُــسـن تـمــام را در بـر گـرفـتـه اسـت امــامـی امـام را دادنــد بـــارِ عـــام تـــمــام عــــوام را دستی برآر و عیدی از آن مقتدا بگـیر از درگـه جـــواد جــواز جــزا بـگـیـر او جـلـوۀ هـمیـشـه بهــار ولایـت است چـارم عـلی ز آل رسـول عنـایت است خـورشیـد تابنـاك سـپـهـر هـدایت است الطاف این امـام مـبـین بی نهـایت است ای تشنه كــام لب به لب كـوثری بـزن از چـشـمـۀ كـرامت او سـاغــری بزن آئـیـنــۀ نجـابت گــل هـای نــور اوست مشعل فروز سینـۀ سینـای نـور اوست فلك نجات و گوهر دریای نـور اوست شـمس هدایت همه، معنای نـور اوست این انعـكـاس نـور در آئـیـنـۀ خـداسـت معـنای نور آیۀ والـشـمس والضحاست او را خـدای عـزّوُجـل بـرگزیـده است بـهــر بــشـر امـام هُــدا آفـــریـده است وقتی دعـای جامعه از او رسیـده است یعنی زلال وحی از آن گل چكیده است این كوثر همیشه زلالی كه جاری است هرگز خزان ندارد و دائم بهاری است ایمان شكـوفه ایست به گلــزار جان او تقــوا نـشـانـه ایست ز حُــسـن بیـان او اخـلاص چشمه ایست ز چشم روان او ایـثــار آیــتـی ایـسـت ز دُرّ گــران او قدرش اگر كه نامتنـاهی است این امام مجــمــوعۀ صفات الهی است این امام این اسـت آن امـام كه از نـور بـاورش عطـرحیـات می دهـد انـفـاس اطهـرش ظلمت شده اسیر همیشه به محـضـرش شـیـران نشـستـه اند همـه در بــرابرش در پـای آن امـام مبــیــن سـر نهـاده اند سر را به خـاكـبـوسـی دلـبـر نهــاده اند اشــكی ز شـوق در قـدم او فـشــانـده ام خود را به آستـانـۀ آن گــل کشــانـده ام دل را بـه راه ســامـــرۀ او نـشــانـده ام من هـر چه خـواسـتـم از او سـتـانـده ام ایـن بـارهم كـرامت او را طـلب كــنـم بار دگـر بـه درگهش عـرض ادب كنم ای واجـب الـسّــلام نـثــارت سـلام من شـیـرین شده ز جـام ولای تـو كـام من نـامت هـمیـشه مـوج زنـد در كـلام من تـو بـا خبـر ز حـال منی ای امــام من چشــم« وفائی» است به بخـشیــدن شما روز حــسـاب دسـت من و دامـن شـما
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
دلا در خانۀ ابن الرّضا ابن الرّضا را بین چراغ و چشم زهرا و علیّ مرتضی را بین ز انوار رخ ابن الرّضا روشن فضا را بین فروغی دلنشین و دلربا و جانفزا را بین عروس حضرت زهرا بهار شادی آورده برای شیعـیان امشب امـام هـادی آورده دو چشم دل ز هم بگشا که حسن دادگر بینی در ابـنـاء بشـر آئـینۀ خـیـر البـشـر بیـنی در آغوش جواد ابن الرّضا قرص قمر بینی بیا تا نخل سر سـبز ولایت را ثـمر بینی دوباره شیعه را از نور حق دل منجلی آمد که از سوّم محمّد در جهان چارم علی آمد فروغ حسن غیب ذات سبحـانه پیـدا شد یگـانه لالـۀ ریحـانه را ریحـانه پـیدا شد همه گیرید جان بر کف رخ جانانه پیدا شد به گرد شمع رویش یک جهان پروانه پیدا شد زمین، درسینه خورشید خداوندت مبارک باد جواد ابن الرّضا میلاد فرزندت مبارک باد موحّد گـشته دل با یاد بـسم الله ابـرویش زبور، انجیل، قرآن را بخوان در مُصحف رویش جواد ابن الرّضا چون شاخۀ گل میکند بویش دل پیغمبران یکســر اسیـر طُـرّۀ مویش چه خوانم مهر یا مه یا چراغ انجمش خوانم همان بهتر که خود ابن الرّضای دوّمش خوانم به سیرت مظهرواجب به صورت صورت امکان به رخ و الشّمش و مو واللّیل ودل عرش استوی الرّحمان فیوضاتش رسد هم برملک پیوسته هم انسان عبارات و کلام روح افزایش اخ القـرآن به بازار ولایت پوسف زهراست این مولود یم دو گوهر است و دُرّ نُه دریاست این مولود علی نام و محمّد صورت است و بوالحسن کنیت بیانش دُرّ، دلش دریا، کفش باران، دمش رحمت کلامش نور و مهرش دین و حُبّش معنی طاعت ولـیّ خـالــق مـنّـان امـام عــالـم خـلـقـت امامت جاودان از او قیامت را امان از او حقیقت را زبان از او طریقت را نشان از او به کویش بندگی کن خواهی ارعبد خدا گردی بخوان اوصاف او تا با پیمبر هم صدا گردی مبادا لحظه ای درعمر خود از اوجدا گردی بکوش انسان که در خطَّ تولاّیش فدا گردی بقا خواهی فنا در مکتب سرخ ولایت شو جمــال هــادی آل محمّد بین هـدایت شو خرد را آبـرو با آبــرویش بستگی دارد وجود عالم هستی به مویش بستگی دارد حیات جاودان بر آب جویش بستگی دارد شفای دردها بر خاک کویش بستگی دارد وجود ما به مهر آن امامی مفتخر گردد که شیر وحشی از آهو به گردش رام تر گردد زهی بحری که همچون عسکری در دل گهر دارد زهی ماهی که از خورشید رویی خوب تر دارد به پیشانی فروغ حجّت ثانی عشر دارد به صلب خویش مولانا امام منتظر دارد ســلام ما به ابــنـاء و به آبــاء گـرام او خوشا آن کس که شد آن هادی عترت امام او خوشا آنکو کنار تربتش اشک رجا دارد شرار ناله، سوز سینه، حـال الـتجـا دارد بدل حال مناجات و به لب ذکر دعا دارد خـداوندا دلـم پیـوسته شوق سـامـرا دارد امامی گز نگاهش درد انس و جان دوا گردد عجب نبود که میثم هم از اوحاجت روا گردد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
الا ولایـت تـو خـلـق را تـمـام هـدایـت به جمله جـملۀ گـفـتار تو پـیـام هـدایت تو چارمین علی استی و زاده سه محمّد تویی تو هادی و بر حضرتت سلام هدایت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
لطف امــام هـــادى و نـــور ولایتـش مــا را اسـیـر کـرده به دام مـحـبّـتـش بر لطـف بـى کـرانـۀ او بـسـتـه ایـم دل امشب که جلوه گرشده خورشید طلعتش منّت خداى را که به ما کرده مرحمت تــوفـیـق بـرگـزارى جــشـن ولادتـش تبـریک باد بانـوى کـبـرى سـمـانه را کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش مـاه تـمام و نـیـمـۀ ذى حجّه مـطـلعـش خـیـر کـثـیـر و کـوثـر قـرآن بشارتش این است آن امـام که تـقــدیـر ایـزدى بـعـد از جـــواد داده مــقــام امـامـتـش این اسـت آن امـام که ذرّات کـائـنـات اقـرار کـرده انـد به جـود و کـرامـتـش این است آن امام که در برکة السّبـاع شـیـران شوند رام و گـذارند حـرمتش این است آن امام که از نقش پـرده هم ایـجـاد شـیـر زنـده کـند حکـم قدرتش این است آن امام که دشمن به چند بار رخـسـار عجز سوده به درگاه عزّتش سر تا به پاى عاطفه و مـرحمت ولى دشمن به لـرزه آمـده از برق هـیـبتش آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى چون سه عـلـى دیگـر باشد عـبـادتـش افزون ز ریگ هاى بیابان عطـاى او بیش ازستاره هاى درخشان فضیلتـش مائـیم و دست و دامـن آن حجّـت خـدا چون نـا امید کس نـشــود از عنـایتـش گـردیـده ایـم جــمـع بـه ذیـل لــواى او افـکـنـده ایـم دست به دامـان رحـمتـش از آستان قدس رضا هــدیـه مى کـنیـم آه دلـى به غـربت و اشکى به تـربتش یا رب بحـقّ فـاطـمـه با فـتـح کــربـلا بـگـشـا به روى ما همه راه زیـارتش از لطف آن امام «مؤیِّد» مـؤیَّـد است کـو را نـشـان خـدمت آل محـمّد است
: امتیاز
|